منطق چیست؟(5)
به نام خدا
کاستیِ تعریف سنتی از علم منطق
تفکر فرآیندی ذهنی است که به واسطه ی آن نسبت به گزاره هایی علم حاصل می شود که پیش از آن برایمان مجهول بوده اند. استنتاج از معلومات پیشین و حصول معرفت نسبت به گزاره های دیگر، در قالبِ صورت های مختلفی از استدلال انجام می گیرد؛ اما اینگونه نیست که تمامیِ این صُور قابل قبول باشند بلکه تنها صورت هایی از استدلال قابل قبول هستند که اصطلاحاً "معتبر" باشند. استدلالهای معتبرْ صدق را از مقدماتِ استدلال به نتیجه ی آن انتقال می دهند؛ ازاین رو آنها را "نگهدارنده ی صدق" می دانند. درواقع اگر استدلالی معتبر باشد، با فرضِ صدقِ مقدماتِ آن، نتیجه ی استدلال ضرورتاً صادق خواهد بود. تعیین اینکه چه مواردی از صُور استدلال معتبر هستند، بر عهده ی علمِ منطق است. در این علم بررسی می شود که از گزاره هایی که ما نسبت به آنها ادعای معرفت داریم، جدای از اینکه دارای چه محتوایی باشند و یا اصلاً صادق باشند یا کاذب، چه نتایجی قابل استنتاج است. بنابراین در هنگام تفکر ناگزیریم از صورت های منطقیِ معتبر استفاده کنیم. شاید به همین خاطر است که به طور سنتی علم منطق را ابزاری قانونی تعریف کرده اند که استفاده و به کارگیری آن باعث جلوگیری از وقوع خطا در انجام فرآیند تفکر می شود. این تعریف، که درواقع تعریف به غایت و فایده ی منطق است، حاوی نکات بسیاری است که هریک به طور جداگانه نیازمند توضیح و تدقیق است؛ بااین حال، تمرکز نوشته ی حاضر بر روی قیدِ "ابزاری" و "آلی بودنِ" منطق است.
یک علم هنگامی آلی تلقی می شود که علّت به کارگیریِ آن دستیابی به هدفی باشد که اساساً مربوط به خودِ آن علم نباشد. به طور سنتی منطق را علمی آلی در نظر گرفته اند که در فلسفه به کار می رود. فلسفهْ علمی است که روش آن عقلانی است و کاربرد منطق در فلسفه به این خاطر است که نتایجی که از مسایل و مباحث فلسفی به دست می آیند بر اساس صورت های استدلالیِ معتبر حاصل شده باشند. در این مورد هدفْ کشف حقیقت و دستیابی به جملات صادق، و منطقْ ابزار رسیدن به آن است. در مقابل این دسته از علوم، علوم اَصالی قرار دارند که غایت و پاسخ مسائلِ آن ها بالذات برای ما مطلوب هستند. از جمله ی ویژگی های علوم آلی یکی این است که این علوم همواره متأخر از علومِ اَصالی یافت می شوند و تدوین می گردند. در مورد علمِ منطق این ویژگی به این معناست که ابتدا فلسفه، که علمی اَصالی است، وجود داشته است، سپس به واسطه ی اهدافی که در فلسفه متصوِّر است و به منظور دستیابی به آنها، علمی به نامِ «منطق» تدوین شده است که اهدافِ مزبور با استفاده از آن تحقق یابند. چنانکه می دانیم ارسطو مدوِّن علم منطق است و مراجعه به تاریخ فلسفه نشان می دهد که به واقع علم منطق پس از فلسفه ایجاد شده است زیرا هدف ارسطو از تدوین منطق دوری از خطا و مغالطه در تفلسف بوده است. شایان توجه است که تحقیقات نشان داده اند که اندیشمندانِ پیش از ارسطو نیز، چه در مشرق زمین و چه در مغرب زمین، به وجود قواعد و قوانین منطقی آگاه بوده اند اما بر اساس این تحقیقات تا پیش از ارسطو علمی مستقل و مدوَّن با نام منطق وجود نداشته است. با این حال، باید توجه داشت که نباید علومی را که اساساً به منظور کاربرد در دیگر علوم تدوین شده اند، با علومی که دارای اهدافِ مشخصی برای خود هستند ولی در دیگر علوم نیز به کار می روند یکسان دانست. برای مثال، علم ریاضیات دارای موضوعات و مسائلی است که به خودیِ خود مطلوبند، ولی در علومی مانند فیزیک یا شیمی نیز به کار می رود؛ بنابراین صِرف کاربرد در علوم دیگر، به معنای آلی بودنِ آن علم نیست. حال پرسش اساسی این است: آیا علم منطق صرفاً علمی آلی است که بدون درنظر داشتن علمی دیگر که آن را به کار گیرد خالی از فایده است؟ و یا اینکه اگرچه علم منطق دارای کاربردهای بسیاری در علومی چون فلسفه است، به خودیِ خود و بدونِ در نظر داشتن کاربردِ آلی آن نیز علمی مستقل و اَصالی محسوب می شود؟
به منظور پاسخ به این پرسش، لازم است ابتدا به تاریخ منطق و چگونگی توسعه آن در غرب و شرق مراجعه کرده، و به خصوص به وجوه اختلاف میان منطق سنتی و منطق در عصر حاضر توجه کنیم. چنانکه می دانیم منطق سنتی، یا منطق قدیم، با تمام تفاوت ها و پیشرفت هایی که خصوصاً در میان منطق دانان مسلمان داشته است، در واقع به کارهای ارسطو باز می گردد. توجه به ابواب مختلف منطق قدیم نشان می دهد که حداقل بخش هایی از منطق قدیم را می توان به معنای دقیقِ کلمه آلی دانست. برای مثال بحث الفاظ، و یا تعریف، به گونهای است که اساساً هدف از طرحِ آن جلوگیری از ایجاد ابهامات و مشکلات مختلفی است که در مباحث مختلف فلسفی رخ می دهد. بااین حال، با توجه به پیشرفت های علم منطق در دو قرن اخیر و، به طور خاص، تدوینِ سیستم های مختلف منطقی و شکل گیری شاخه های مختلف منطق ریاضی از زمان فرگه تا دوران معاصر، این ادعا موجه به نظر میرسد که حداقل برخی از بخش های علم منطق به خودیِ خود، و به عنوان علمی اصالی، دارای اهمیت است. شایان توجه است که نظر به دیدگاه های برخی از منطقدانان مسلمان، به خصوص فارابی و ابن سینا، تا اندازه ای با اصالی دانستن علم منطق هماهنگ است؛ هرچند نظر غالب در میان منطقدانان سنتی آلی دانستن آن بوده است.
یکی از اهداف ارائه ی سیستم های جدید منطقی، حذفِ ابهامی بود که خواه ناخواه به واسطه ی کاربرد زبانِ طبیعی در استدلالها ایجاد می شد. برای این منظور منطقدانان زبانی صوری تدوین کردند که استدلال های منطقی تنها به وسیله ی واژگان و جملاتِ آن زبان بیان شود. در نتیجه ی همین تدقیقِ در بیان و استفاده از زبانی صوری، بخشهایی از علم منطق سنتی مانند مبحث «الفاظ»، «تعریف» و «صناعات خمس» از آن جدا شد و تحت مباحثی فلسفی مطرح گردید. برای مثال، مبحث «صناعاتِ خمس» در منطق قدیم، که شامل مباحث برهان، مغالطه، جدل، خطابه و شعر می شود، درواقع تقسیم بندی انواع استدلال بر اساس محتوای گزاره هایی بود که استدلال در موردشان انجام می شود. چنین مباحثی اساساً در منطق جدید طرح نشده و مطالب مربوط به آن در بخش هایی از فلسفه مانند مباحثِ «شناخت شناسی» مورد توجه قرار می گیرند. همچنین از حدود دهه ی هفتاد میلادی مباحثی تحت عنوان «تفکر انتقادی» طرح شد که گاهی با نامِ «منطقِ غیرِصوری» مورد اشاره قرار می گیرد و شامل برخی از مطالبی است که در مبحث صناعات خمس از منطق قدیم قرار داشت. بااین حال، مباحث مربوط به تفکر انتقادی اگرچه این مباحث دارای کاربردهای قابل توجهی در رشته هایی چون زبان شناسی و یا هوشِ مصنوعی است، چندان مورد توجه فلاسفه نبوده و بیشتر از جنبه ی کاربردی و آموزشی به آن نگاه می شود.
منطق جدید یا منطق ریاضی علمی است که هدف از آن کشف و بررسی صورت های استنتاجی معتبر است و از این رو آن را علمِ استدلال، و نیز گاهی مدل سازی ریاضی برای تفکر، دانسته اند. این منطق درواقع شاخهای از ریاضیات بوده و شامل ابواب نظریه ی مجموعه ها، نظریه مدل، نظریه برهان و نظریه بازگشت می شود. باب «حجت» یا مباحث استدلال در منطق قدیم را می توان متناظر با نظریه برهان و پاره ای از مباحث نظریه مدل دانست. درواقع اگر منطق را به لحاظ موضوع مورد توجه قرار دهیم، منطق جدید و منطق قدیم تنها در پارهای از موارد و موضوعات دارای اشتراک هستند؛ به این معنی که مباحثی در منطق قدیم هست که در منطق جدید مورد توجه نیست و مباحثی نیز در منطق جدید هست که در منطق قدیم به آنها پرداخته نشده است. با این توضیح، ادعای نگارنده این است که اگرچه بخش هایی از منطق قدیم صرفاً به واسطه کاربردشان در فلسفه مورد توجه بوده اند، منطق را نمی توان علمی آلی دانست. درست است که صورت هایی از استدلال که در سیستم های مختلف منطقی، چه منطق قدیم و چه منطق جدید، معتبر دانسته می شوند در علوم دیگر، و از جمله فلسفه، به کار میروند ولی هدف از بررسی و توسعه ی این سیستمها صرفِ کاربردشان در مباحث فلسفی و یا علوم دیگر نیست. از طرف دیگر، جدای از اینکه چه دیدگاهی را در مورد ماهیت قوانینِ منطقی بپذیریم، از آنجا که قوانین منطقی توصیفِ نحوه ی کارکردهای ذهن انسان در هنگام استدلال است، منطق علمی است که به طور ضمنی نحوه ی فعالیت ذهن انسان را بررسی می کند. با توجه به این مسئله که تمامیِ علوم درواقع محصول فعالیت های ذهن انسان هستند، مشخص می شود که علم منطق علی الاصول با تمامی علوم و از جمله فلسفه در ارتباط است و قواعد آن مورد استفاده ی تمامیِ علوم خواهد بود. ولی از این امر نتیجه نمی شود که منطق علمی آلی، و فایده ی آن صرفاً احتراز از خطا در تفکر است. شاید تاکید برخی از منطقدانان مسلمان که منطق را علمی مستقل دانسته، و جایگاه آن را مقدم بر همه ی علوم می دانند، گویای همین نکته باشد. برای مثال فارابی در کتاب «الالفاظ المستعمله فی المنطق» پس از آنکه احتجاج می کند که علم منطق بخشی از فلسفه نیست، در مورد علم منطق میگوید: "جایگاه این علم نسبت به دیگر علوم چنان است که بر همه ی آن ها، و از جمله فلسفه، پیشی دارد. علم منطق بالجمله مقدم است بر تمامیِ علومی که شأنیّت فراگیری به وسیله ی زبان را دارند". واضح است که همه ی انسانها، چه دانشمندان علوم مختلف و از جمله فلاسفه و چه مردم عادی، به فراگیری منطق نیاز دارند تا در حوزه ی فعالیت خود کمتر دچار انواع اشتباهات و مغالطات در تفکر شوند؛ ولی از این مسئله نتیجه نمی شود که منطق علی الاصول به منظور کاربرد در دیگر علوم، و به منزله ی علمی آلی مطرح است. پیشرفت های علم منطق در عصر حاضر علی الاصول قابلیت کاربرد در زمینه های مختلفی از جمله فلسفه، علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی، زبان شناسی، علوم اجتماعی و غیره را دارد، ولی این کاربردها تاثیری در تعریف منطق ندارند. توجه به رویکرد منطقدانان و فیلسوفان دوران اخیر نسبت علم منطق، و مشاهده ی پیشرفت چشمگیر در شاخه های مختلف آن، ما را ناگزیر به قبول منطق به عنوان علمی اَصالی می کند که نه تنها در تمامیِ علوم، بلکه در تمامیِ ساحت های زندگیِ زبان مند انسان می تواند به کار رود.
(چاپ شده در روزنامه اصفهان زیبا؛ مورخ 16/12/94)
ویرایش شده در 9/10/95