عقل ورزی در باب دین
به نام خدا
عقل ورزی در باب دین
مقدمه: فلسفه ی دین شاخه ای از فلسفه است که عمدتاً در میان فیلسوفان تحلیلی معاصر شکل گرفته است و در آن به بررسی فلسفی مجموعه اعتقادات دینی پرداخته می شود. از جمله مباحثی که در این شاخه از فلسفه به آن پرداخته می شود رابطه میان عقل و ایمانِ دینی است که منجر به ایجاد گرایش های متفاوتی در میان فلاسفه شده است. در نوشته ی حاضر به سه گرایش عمده فلسفیِ ایمان گرایی، عقل گرایی و عقل گرایی انتقادی اشاره شده و هریک به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین بیان شده است که تطبیق رویکردهای کلامی و فلسفی در جهان اسلام با این گرایشات نادرست بوده، و فهم و تبیین رویکرد اسلام در مورد رابطه ی عقل و ایمان نیازمند بازخوانی و بازاندیشی جدی است.
فلسفهْ علمی است که بنابر تعریفْ محصول مواجهه ی عقلانی انسان با هستی است. فیلسوف تلاش می کند تا برمبنای برخی گزاره های مورد قبول یا شهوداً صادق، و با استفاده از قواعد منطقی معتبر، در صورت امکانْ صدق دیگر گزاره های مجهول را اثبات و مبرهن نماید. همین فرایند است که "تفکر" یا "اندیشیدن" نام دارد و فیلسوف ادعا دارد که از این راه می توان به حقیقت امور دست یافت. موضوعِ گزاره هایی که عقل میتواند با صِرف روش عقلانی صدق یا کذبشان را نشان دهد، علی الاصول هیچ قید خاصی ندارد و ازاینرو نمیتوان محدودیتی پیشینی برای فلسفه قائل شد. بااین حال فیلسوف می تواند بنابر استدلالی عقلانی نشان دهد که جستجوی حقیقت در مورد موضوعی خاص فرای توانایی و امکانات عقلِ انسانی است و ازاین رو نباید موضوعِ فلسفه قرار گیرد. این مسئله که این امور چه هستند و چگونه ممکن است عقل برای خودش محدودیتی در نظر بگیرد پرسشی مهم و البته دشوار است که در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد. بااین حال در نوشته ی حاضر فرض شده است که دینْ، به معنای عام و نه یک دینِ خاص، از جمله محدودیت های عقل انسانی نیست و شاخه ای از فلسفه که با عنوان "فلسفه ی دین" شناخته می شود، قابلیت طرح دارد.
فلسفه ی دین از جمله فلسفه های مضاف است که عمدتاً در میان فلاسفه تحلیلی رشد یافته است. شاید مهم ترین عاملی که باعث توجه فیلسوفان تحلیلی به دین و تفلسف در مورد دین شده است به ماهیتِ خودِ فلسفه ی تحلیلی بازگردد. فیلسوفان تحلیلی علاقه مند هستند تا با دقت زیاد معناداری و شرایط صدق گزاره هایی را بررسی کنند که باورهای ما در قالبِ آن بیان می شود. روشن است که تمامی اعتقادات افراد دین دار نیز از جمله ی این گزاره ها هستند و از آنجا که این باورها اصطلاحاً "باورهای دینی" خوانده می شوند، شاخه ای از فلسفه با عنوان "فلسفه ی دین" شکل گرفته است. بااین حال فیلسوفانِ دینْ به دینِ خاصی نظر نداشته و مباحث را به گونه ای مطرح کرده اند که علی الاصول در مورد هر دینی قابل طرح باشد. از جمله مباحثی که ذیل عنوان فلسفه ی دین مطرح شده است ارتباط میان عقلانیت و ایمانِ دینی است که موضوع نوشته ی حاضر است. پیش از طرح دیدگاه های فلاسفه در این مورد، شایان ذکر است که انتخاب عنوان "عقل و دین" برای این بحث باعث ایجاد خلط میان مباحثی میشود که به طور جداگانه در دو زمینه ی کاملاً متمایز مسیحیت و اسلام مطرح شده اند. بیشتر متفکران جهان مسیحیت ارتباط دو مقولهی "عقل" و "ایمان" را بررسی کرده اند؛ درحالیکه در جهان اسلام موضوع مورد بررسی حدود و نحوه ی کاربرد عقل در مورد احکام و قرائت های مختلف نصوص بوده است. عدم توجه به این تفاوت بنیادین فهم نادرستی را در مورد رویکردهای موجود در این حوزه موجب شده است که در ادامه به مواردی از آن اشاره شده است.
در میان فیلسوفان دین سه گرایش کلی در مورد نحوهی ارتباط عقل و ایمان وجود دارد. اولین رویکرد که به عنوان "ایمان گرایی" مشهور شده است بیان میکند که اعتقادات دینی را نباید موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی قرار داد. ادعای ایمانگرایان این نیست که نمی توان گزارههای دینی را توسط عقل بررسی کرد، بلکه از نظر ایشان اگرچه اینکار شدنی است، نباید این گزارهها را موضوع عقل ورزی قرار داد. برای مثال ممکن است کسی اعتقادات دینی را از جمله باورهای پایه دانسته و اصولاً اقامهی برهان در جهت اثبات یا ردِّ آنها را ممکن نداند. بنابراین تاکید میشود که ایمان گرایی، لزوماً معادل رد و تعطیلِ عقل نیست؛ بلکه خود میتواند از نتایج قبول اعتبار عقل باشد. با اینحال برخی ادعا می کنند که ترویج این رویکرد در میان مسیحیان به دلیل وجود باورهایی همچون تجسد، تثلیث و... است که حداقل علی الظاهر پذیرش عقلانی آنها ممکن نیست. جدای از این مطلب، انتقادات مهمی به این رویکرد وارد شده است که پذیرش آنرا دشوار می سازد. یکی از مهم ترینِ این انتقادات این است که اگر هیچ معیار عقلانی برای قبول و ایمان به یک دین مشخص به کار نرود، نمی توان میان دو یا چند دین مختلف دست به انتخاب زد و یکی از آن ها را برگزید. همچنین در جواب کسی که باورهای دینی را از جمله باورهای پایه می داند می توان گفت که اگرچه اعتقادات دینی در شکل دهی به نحوه ی زندگی فرد بسیار موثر و بنیادین است، این چنین نیست که صدق شان بدیهی و بی نیاز از اثبات باشند. بنابراین ناگزیریم در مورد صدق آنها به برهان و عقل متوسل شویم و ازاینرو ایمان گرایی چندان قابل قبول به نظر نمی رسد. شایان ذکر است که برخی به اشتباه این رویکرد را معادل رویکرد اهلِ حدیث در میان اهل سنت و اخباریون در میان شیعیان دانسته اند؛ باید توجه داشت که ایمان گرایی رویکردی است که از میان ایمان و بررسی عقلانی صدقِ گزاره های دینی، و پیش اینکه شخصْ دین دار تلقی شود، ایمان را بر عقل ارجح میداند، درحالیکه دیدگاه اهل حدیث یا اخباریون مربوط به قبول یا عدمِ قبول عقل به عنوان منبعی برای معرفت دینی و فقاهت، و پس از ورود و تعهد نسبت به دین است.
برخلاف آنچه در مورد ایمان گرایان بیان شد، "عقل گرایان" معتقدند شرط لازم برای قبول یک نظام خاص از اعتقادات دینی، اثبات عقلانی صدق آنهاست. عقل گرایی خود به دو دسته ی کلی تقسیم می شود: عقل گراییِ حداکثری و عقل گرایی انتقادی. ادعای عقل گرایان حداکثری این است که تا هنگامی که صدق یک گزاره بر مبنای شواهد و براهین کافی منطقاً اثبات نشود، نباید به آن گزاره اعتقاد پیدا کرد. به بیان دیگر، باور به هیچ گزارهای صحیح نیست مگر اینکه به نحو معتبری صدق آن اثبات شود. اگرچه برخی از قائلین به این نوع عقل گرایی معتقدند که اعتقادات دینی را می توان در طی یک پژوهش عقلی کاملاً مبرهن ساخت، بیشتر عقل گرایان معاصر پذیرش یک نظام اعتقادات دینی را عقلانی نمی دانند. بااینحال نقدهای جدی ای به این رویکرد وارد شده است و برخی از عقل گرایان را مجبور به پذیرش رویکردی با عنوان "عقلانیت انتقادی" نموده است. از جمله ی این انتقادات یکی این است که با قبول چنین معیار سخت گیرانه ای از عقلانیت نهتنها اعتقادات دینی بلکه اساساً هیچ گونه اعتقادی قابلِ قبول نخواهد بود. درثانی باید توجه کرد که اگرچه مطلوبِ عقل گرایان این است که در اقامه ی براهین و دفاع از اعتقادات بی طرف باشند، در عمل این کار ممکن نیست و هیچ برهانی را نمی توان فارغ از هرگونه پیش فرض ارائه نمود. با توجه به این انتقادات، قائلین به عقل گراییِ انتقادی ارزیابی عقلانی نظام اعتقادات دینی را موجه و بایسته می دانند ولی بااینحال معتقدند که نمی توان آن را بهگونه ای که برای همگان قانع کننده باشد اثبات کرد. مسامحتاً عقلانیت انتقادی را می توان در دو ساحت عمل و نظر مورد توجه قرار داد: در ساحت نظر این رویکرد از ما میخواهد به عنوان یک فیلسوف یک باور یا مجموعهای از باورهای دینی را انتخاب کرده و پس از تدقیق معنا و مدلول عبارات آن، سعی کنیم براهینی در جهت اثبات یا رد آنها اقامه کنیم. بااینحال یقین نظری در این باب هیچگاه حاصل نمی شود و نهایتاً می توان براهین قوی تری نسبت به براهین دیدگاه های رقیب ارائه کرد؛ ولی در ساحت عمل لزومی ندارد مجموعه باورهای خود را به حالت تعلیق در آوریم و کافی است بر اساس اینکه اعتقاداتمان تا حد قابل قبولی موجه باشند، به آنها متعهد و مومن باشیم. تقریر اخیر از عقل گرایی نیز با مشکلاتی مواجه است که بررسی آن مجال دیگری را میطلبد.
همانطور که پیشتر در مورد ایمان گرایی بیان شد، تطبیق رویکرد عقل گرایی نیز با اعتقادات مکتب معتزله و یا فیلسوفانی مانند ابنرشد در جهان اسلام صحیح به نظر نمی رسد. اساساً پرسش هایی که اندیشمندان جهان اسلام با آن مواجه بوده اند و در پیِ پاسخ گویی به آن برآمده اند متفاوت از مسائلی است که در فلسفه ی دینِ کنونی، و ذیل عنوان "رابطه ی عقل و ایمان" به آن پرداخته می شود. نکته ی اخیر به این معنی نیست که نمی توان رویکرد دین اسلام و مسلمانان را به این پرسش ها مشخص ساخت و یا تلاشی برای این امر صورت نگرفته است. بااین حال به نظر می رسد فهم و تبیین جایگاه عقل از نگاه دین اسلام به گونه ای که بتوان بر اساس آن با فیلسوفان غیر مسلمان این حوزه وارد گفتگویی علمی شد، نیازمند تامل، پژوهش و بازاندیشیِ جدی است.
(چاپ شده در روزنامه اصفهان زیبا مورخ 15/2/95)