ذهنِ بُرونیِ من

نوشته هایی بدون مخاطب

ذهنِ بُرونیِ من

نوشته هایی بدون مخاطب

اشاره ای کوتاه به صدقه دادن

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۶ ب.ظ

به نام خدا

  آیا صدقه دادن دفع بلا می­ کند؟

            مقدمه

صدقه دادن به این معنی است که به نحوی به شخصی که او را نیازمند تشخیص می­ دهیم، کمک کنیم. در متون دینی و احادیث به برخی از نتایج انجام این عمل اشاره شده است. برای مثال، از بین رفتن فقر، دفع بلا و شفاء بیمار از جمله­ ی این نتایج هستند. به­ واسطه­ ی پرسشی که در مورد دامنه­ ی اعتبار نتایجی که در اثر انجام عمل صدقه ­دادن حاصل می­ شود مطرح شد، تصمیم گرفتم توضیح مختصری در مورد رویکردم به مسئله بنویسم که در ادامه آمده است.

طرح مسئله

تقریر من از پرسشی که در مورد صدقه ­دادن مطرح شده است به این شرح است: فرای آموزه­ ها و احادیثی که در اطرافِ موضوع صدقه و نتایج مترتّب بر آن وجود دارد، آیا قوانینی در عالم وجود دارد که محتوایی مشابه آن­چه در دین ادعا می­ شود داشته باشند؟ به بیان دیگر، اگر شخصی دین­دار نباشد و کاری مانند صدقه­ دادن انجام دهد، آیا عمل او، برای مثال، همچنان دفع بلا می­ کند؟

بحث

پیش از تلاش برای پاسخ­گویی به این مسئله، سعی می­ کنم با بیان نکاتی مسئله را روشن­ کنم. اول این­که، وقتی از قانونی صحبت می­ شود که در جهان وجود دارد، منظور رابطه­ ای علت و معلولی است که در جهانِ واقع، جدای از این­که شناخته­ شده باشد یا نه، برقرار است. این قانون، از قانونی که در حقوق یا سیاست از آن صحبت می­ شود متفاوت است. وجود قانونی مشخص در عالم، حاکی از نوعی روابط میانِ هویاتی است که در عالم وجود دارند. خودِ قانون از جمله­ ی این هویات نیست. بنابراین وقتی ادعا می­ شود قانونی در عالم وجود دارد، منظور این نیست که خودِ قانون مانند هویّات موجود در عالم وجودی مستقل دارد و قابلِ ادراک است، بلکه به این معناست که علی­ الاصول ادراک ما باید با قانون هم­خوانی داشته باشد. برای مثال وقتی از قانون جاذبه در عالم صحبت می­ شود، منظور این است که تجربیاتِ من به­ گونه­ ای است که قانون جاذبه به­ درستی آن را تبیین می­ کند، نه این­که من می­ توانم خودِ قانون جاذبه را ادراک کنم. در واقع تجربیات ما، می­ تواند به عنوان تایید یا رد چنین قوانینی محسوب شوند. نکته بعدی این­­که قوانین عالم کشف، و نه تولید، می­ شوند. به عبارت دیگر، قوانین عالم به­ گونه­ ای هستند که جدای از این­که انسان­ها نسبت به آن­ها آگاهی داشته باشند یا خیر، وجود دارند. انسان ممکن است بتواند با به­ کاربردنِ قوای شناختیِ خود به این قوانین علم پیدا کند ولی لزوماً نسبت به وجود آن قوانین علم ندارد. نکته­ ی سوم، و ادعای من، این است که روشِ کشف قوانین عالم همان روش علمِ­ تجربی است. ممکن است گفته شود که ادعای اخیر درست نیست و مثلاً شهود عرفانی نیز می­ تواند منجر به کشف چنین قوانینی در مورد عالم بشود. پذیرفتن چنین دیدگاهی با مشکلاتِ متعددی روبرو است. برای مثال باید مشخص شود منظور از "ممکن است" چه نوع امکانی است. اگر معنای "ممکن­ بودن" در این­جا امکان منطقی باشد، ادعا تبدیل می­ شود به این­که فرضِ وجود قوای شناختیِ دیگری برای انسان به تناقض منجر نمی­ شود. ادعای اخیر ادعایی بسیار ضعیف است و بعید به نظر می­ رسد کسی با آن مخالفت کند. ولی ممکن است گفته شود که "امکان­ داشتن" در این­جا به این معنی است که انسان به­ واسطه­ ی  قوایی، این قابلیت را دارد که بتواند فرای ضوابط علمِ­ تجربی قوانین عالم را بشناسد. چنین ادعایی نیازمند توجیهی مناسب است. در صورت وجود چنین توجیهی می­ توان به نحو معقولی به آن باور پیدا کرد. ولی در واقع چنین توجیهی وجود ندارد. تمام آن­چه ادعا می­ شود این است که این تجربیات قابل انتقال نیست و خودِ شخص باید به تجربیاتی در این زمینه دست پیدا کند تا بتواند متوجهِ وجود چنین قوایی بشود. مشکل این­جا پایان نمی­ یابد. بسیاری تلاش کرده­ اند چنین قوایی را به­ واسطه­ ی طریقی که از مدعیانِ این رویکرد به آن­ها نشان داده می­ شود درک کنند، ولی بنا به عللی چنین اتفاقی رخ نداده است. در این حالت شروطی مانندِ این­که خودِ شخص باید قابلیت چنین درکی را داشته باشد، به مسئله وارد می­ شود که علی­ الاصول راه هرگونه آزمونی برای صدق آن ادعا را می­ بندد. حتی اگر فرض کنیم شخصی به طریقی بتواند توسط شهودِ عرفانی چیزی را تجربه کند که حاکی از نوعی قانون در عالم باشد، این مشکل همچنان وجود دارد که ملاکی برای سنجشِ اعتبار شهود او وجود ندارد. به بیان دیگر، اگر دو شخص ادعا کنند که بر اساس شهود عرفانی قانونی از عالم را درک کرده­ اند ولی مشخص شود که درک آن­ دو با یکدیگر سازگار نیست و یا هم­خوانی ندارد، هیچ وسیله­ ای برای قضاوت میان آن­ دو در اختیار نداریم.

نکته بعدی در مورد عمل صدقه دادن است. ادعای آموزه­ های دینی این است که صدقه­ دادن اگر به قصد قرب به خداوند باشد، دارای آثاری مانند دفع بلاست. بنابراین صرفِ صدقه دادن به عنوان یک رفتار فیزیکی مشمول آموزه­ های مشابه نمی­ شود. بنابراین اگر فرض کنیم قانونی در عالم وجود دارد مبنی بر این­که صدقه­ دادن دفع بلا می­ کند، قصد و نیتِ شخصی که صدقه می­ دهد نیز باید جزیی از قانون باشد. به عنوان توضیح باید اضافه شود که "بلا" به معنای رویدادی است که شر محسوب می­شود. ولی مفهومِ "شر"، مفهومی مبهم است. جدایِ از مشکلات فلسفی که در تعریف شر به عنوان امری عدمی وجود دارد، دیدگاه­ های متفاوتی را می­ توان نسبت به اطلاق مفهومِ شر بر امور مختلف در نظر گرفت. برای مثال می­ توان فرض کرد که هیچ شرِّ مطلقی در دنیا موجود نیست و امری شر محسوب می­ شود که نسبت به امر دیگر خیرِ کمتری داشته باشد و یا امری شر محسوب می­ شود که انسان را از جایگاه حقیقی­ اش دور کند. من در این نوشته فرض می­ کنم درک متعارفی نسبت به شر داریم که شامل مجموعه­ ی وسیعی از امور شر می­ شود. با این بیان، "بلا" به معنیِ رخ­دادِ امری است که در مجموعه­ ی امور شر قرار دارد. اکنون، پس از بیان نکات مقدماتیِ فوق، به بررسی پرسش ابتدایی می­ پردازیم و به منظور گسترده نشده غیرضروریِ بحث، تنها بر روی این آموزه متمرکز می شوم که صدقه دفع بلا می­ کند.

در ابتدا دو زمینه را از یکدیگر تفکیک می­ دهیم: زمینه­ ی دینی و زمینه­ ی غیردینی. منظور از زمینه­ ی دینی مجموعه دیدگاه­ هایی است که با قبول پیش­ فرض­ های دینی مطرح می­ شود. زمینه­ ی غیردینی، مجموعه دیدگاه­ هایی است که بدون پذیرش موضع مشخصی در مورد دین و پیش­ فرض­ های آن مطرح می­ شود. دقیقاً به همین دلیل که اساساً در بیان تعریفِ جامع و مانعی از دین با مشکل مواجه هستیم، در مورد این­که این پیش­ فرض­ ها چه هستند نیز معیار مشخصی در دست نداریم. ولی با این ادعا که نبودِ مرز دقیقی برای تشخیص پیش­ فرض­ های دینی تاثیری در کلیّت پاسخ به پرسش ابتدایی ندارد، فرض می­ کنیم پیش­ فرض­ های دینی حداقل شامل ایده­ های می­ شود که سازوکار عالم را بر اساسِ، یا متاثر از، اموری بداند که از دسترس بشر خارج هستند. این ایده­ ها اعم است از ایده­ های خداباورانه در ادیان ابراهیمی و ایده­ هایی که در آیین­های آسیای شرقی یافت می­ شوند.

اگر در زمینه­ ی دینی بحث کنیم، می­ توانیم تجربه­ ای داشته باشیم مبنی بر این­که صدقه­ دادن باعث دفع بلا شده است. برای مثال فرض کنید شخصی امروز به قصد قرب الهی صدقه­ ای می­ دهد و چند روز بعد تصادفی برایش اتفاق بیافتد که، برخلاف انتظارش، آسیب جانی در پی نداشته باشد. او تجربه­ ی خود را به عنوان تاییدی برای باور خود به این گزاره که "صدقه دفع بلاست" در نظر می­ گیرد. اگرچه چنین برداشتی به نوعی سطحی است، ظاهراً با دیدگاه دین­ مدارانه­ ی او سازگار است. دلیل این­ که چنین برداشتی را سطحی می­ دانم این است که آن شخص تنها با یک آموزه­ ی دینی مواجه نیست که بتواند تجربه خود را بر اساس آن تفسیر نماید. او ممکن است در روز قبل از تصادف به شخصی نیز ظلم کرده باشد، یا برای مثال در سال­های گذشته به اشخاصی آسیب زده باشد و یا به­ عکس، کارهای نیک دیگری انجام داده باشد. هیچ معیاری در دست نداریم که بر اساس آن مشخص کنیم کدام رفتارِ ما منجر به فلان اتفاق شده است و یا از رخ­داد فلان اتفاق جلوگیری کرده است. همین شخص را در شرایطی فرضی در نظر بگیرید که باور دارد که "چنین نیست که صدقه دفع بلا کند". او مانند شخص فوق تصادف می­ کند و از آن­جا که اصولاً تصادف را شر و بلا می­ داند، تاییدی برای باور خود به دست می­ آورد. در این حالت از یک اتفاق ثابت در جهان خارج، و تنها بر اساس تفاوت در باورهای دو فرد، دو نتیجه­ ی متضاد گرفته شد. حالت اخیر، نشان می­ دهد که تفسیر تجربیات، که نشات گرفته از باورهای پیشین شخص هستند، بر نتایج ممکنِ حاصل از آن تجربه موثر است. نتیجه­ این­که این تجربه یا هرگونه تجربیات مشابه، به هیچ عنوان نمی­ توانند به عنوان تایید یا رد آموزه­ های دینی در نظر گرفته شوند. توجیه آموزه­ های دینی بر اساس تایید یا عدم تایید توسط تجربیات انسان حاصل نمی­ شود. توجه شود که منظور از تجربه در این­جا تجربیات است که در عالمِ واقع و در زمان حیات رخ می­ دهد. آموزه­ های دینی در معنایی که فرای تجربیات در زمان حیات است، به فرض صدق، تجربه خواهند شد.

در زمینه­ ی غیر دینی هیچ­کدام از باورهایی که پیش­ فرض­ های دینیِ تفسیرِ رویدادهای معمول را تشکیل می­ دهند وجود ندارند. بنابراین اگر چنین شخصی تصادف کند و کسی آسیب جدی نبیند، ممکن است آن را به شانس نسبت دهد و یا اصلاً به دنبال علتی نباشد. شخص غیرِدین­دار ممکن است به شخصی نیکی کند و برای مثال به او مقداری پول کمک کند ولی، بر اساس نکته­ ای که در مورد صدقه بیان کردم، عمل او صدقه محسوب نمی­ شود. فردِ غیرِدین­دار اساساً قصد قرب ندارد و، برای مثال، به خاطر احساس خوش­ آیندی که پیامد این کار است به کسی کمک می­ کند. اگر قانونی در عالم وجود داشته باشد، مبنی بر این­که صدقه دفع بلا می­ کند، قصد فرد هم باید به­ گونه­ ای در آن قانون نقش داشته باشد. بنابراین نمی­ توان ادعا نمود که آن آموزه­ ی دینی می­ تواند در مورد او هم صادق باشد. پس باید قانون را به قانونی دیگر تغییر دهیم، برای مثال، با این محتوا که اگر شخصی به فرد نیازمندی کمک کند و قصدش تنها کمک کردن به او باشد، بلا از او دور می­ شود. علاوه بر مشکلات یاد شده، باید در نظر داشت بر اساس این­که چه مفهومی از "شر" و در نتیجه­ ی آن "بلا" در نظر داشته باشیم، یک رویداد یکسان می­ تواند بلا محسوب بشود و یا نشود. زمینه­ های دینی و غیرِدینی معنای یکسانی از "بلا" در نظر ندارند.

شاید کسی ادعا کند که می­ توان فرض کرد این قانون در جهان وجود دارد، اگرچه فردِ غیرِدین­دار به وجود آن علم ندارد. ولی چنین ادعایی نیز قابل قبول نیست. باید دید چه کسی چنین ادعایی را مطرح می­ کند. خودِ شخصی که رویکردش زمینه­ ی غیرِدینی دارد، نمی­ تواند بر اساس روش علمی به کشف چنین قانونی بپردازد. مشکل در این­جا این مسئله نیست که این قانون غیرفیزیکی است و بنابراین از دسترس علم خارج است. اگر مشکل تنها این بود، حداقل می­ توانستیم متصور شویم که روزی علم به حدی پیشرفت کند که بتواند وجود آن­ را بررسی نماید. مشکل اساسی در زمینه­ ی غیر دینی این است که اساساً، از آن­جا که ادعاهای مانند این­که صدقه دفع بلا می­ کند در زمینه­ ی دینی مطرح می­ شود، ادعایی وجود ندارد که در پیِ تایید یا رد آن باشیم. حتی اگر فرض کنیم که دانشمندی به طور اتفاقی وجود چنین ارتباطی را حدس بزند و درصدد تایید آن باشد، باز هم غیرممکن است بتواند آن را تایید کند. زیرا اساس تاییدی که در زمینه­ ی دینی مطرح می­ شود بر اساس تفسیری است که بر پایه­ ی باورها و پیش­ فرض­ های دینی بنانهاده شده است. چنین تفسیری در زمینه­ ی غیردینی وجود ندارد، و بنابراین حدس آن دانشمند نیز قابل تایید یا رد نیست. شخصِ دین­دار نیز، از آن­جا که تجربیاتش برساخته و متاثر از پیش­ فرض­ های دینی­ اش است، نمی­ تواند در مورد قانونی فرادینی در عالم اظهار نظر کند.

نتیجه

پرسش این بود که آیا فرای آموزه­ ها و احادیثی که در اطرافِ موضوع صدقه و نتایج مترتّب بر آن وجود دارد، قوانینی در عالم وجود دارد که محتوایی مشابه آن­چه در دین ادعا می­ شود داشته باشند یا خیر. موضوع را با بررسی تحلیلیِ امکان­ های متفاوت در دو زمینه­ ی دینی و غیرِدینی پی گرفتم. در نهایت نشان داده شد که به دلیل تفاوت اساسی میان آن­چه تاییدی بر وجود چنین قانونی در نظر گرفته می­ شود، نه در زمینه­ ی دینی و نه در زمینه­ ی غیردینی نمی­ توان در این مورد ادعای موجهی داشت.

 

پی­ نوشت1 : متن کوتاه اخیر تنها به منظور دسته­ بندی مطالب، نوشته شده و به هیچ عنوان متنی علمی محسوب نمی­ شود.

پی­ نوشت2 : منتظر دیدگاه­ های شما هستم

۹۴/۰۶/۰۷
حمید علایی نژاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی